تابهایی که تا پیش از این در کشوها مخفی میشدند در حال پرواز به قفسههای کتاب هستند – و خوانندههای جوان، نیروی محرکهی این تغییر هستند. چگونه «پایان خوش» دوباره رایج شد؟
امیلی هنری یک نویسنده محبوب رمان های عاشقانه میگوید: «جهان بهطور منحصربفردی در چند سال گذشته غیرقابلپیشبینی بوده است.»
برای هنری، این زمانهای سخت – که میتوان به تغییر پیاپی نخست وزیرها و بیماری جهانی (ویروس کرونا) اشاره کرد - «بهطور دقیقی علتِ» محبوبیت گسترده داستانهای عاشقانه هستند. او میگوید، با همهی چیزهای دیگری که اتفاق میافتند، خوانندهها پایانهای خوش خودشان را میخواهند.
هنری اضافه میکند: «وقتی شما مضطرب یا آشفته هستید، خیلی خوب است کتابی برای خواندن بردارید که میدانید شاید قلب شما را به تپش بیاندازد. اما، در نهایت همهچیز در این داستان بهخوبی تمام میشود.»
در بریتانیا، فروش رمان های عاشقانه از 2012، وقتی که رمان پنجاه سایهی خاکستری به مغازهها آمد، به بالاترین میزان خود رسیده است. بر اساس آمار نلسون بوکدیتا، برآورد میشود که 3/14 میلیون نسخهی چاپی و الکترونیکی بین ژانویه و آگوست امسال فروخته شدهاند. آمار فروش در همین بازهی زمانی در 2020 به بیش از 11 میلیون نسخه رسید و از آن موقع، آمار فروش رمان های عاشقانه هر سال با شیب ثابتی در حال افزایش است.
خوانندههای جوان بدون خجالت کشیدن، از رمان های عاشقانه لذت میبرند و من عاشق این موضوع هستم.
بر اساس آمار نلسون بوکدیتا، امسال داستانهای کالین هوور. نویسندهی آمریکایی با بیش از بیست کتاب در صدر جدول فروش بودند. چهار رمان او، جز ده رمان پرفروش چاپی در 2022 هستند. اپلیکیشن تیکتاک نشان میدهد رمان با ما پایان مییابد(2016) از هوور به رمان شمارهی یک فهرست نیویورکتایمزدر ژانویه تبدیل شده است.
بِث اُلیری، نویسندهی رمان آپارتمان مشترک– که اقتباسی تلویزیونی از آن انجام شد و هفتهی گذشته در پارامونت+ به نمایش درآمد – معتقد است که نگرشها به جامعهی بوکتاک (یکی از زیرمجموعههای اپلیکیشن تیکتاک) در حال تغییر است.
او میگوید: «رمان های عاشقانه، کتابهایی بودند که قبلا در کشوهای کنارتخت مخفی میکردیم.» اما، جوانها در این روزها، تبدیل به خوانندههایی سرافراز شدهاند. او توضیح میدهد: «خوانندههای جوانِ با نشاط، فوقالعاده و رُک، علاقهی خود به کتابها را در تیکتاک به اشتراک میگذارند و در مکانهای دیگر بدون احساس خجالت به خواندن کتابهای عاشقانه میپردازند، و من عاشق این کار آنها هستم.»
هنری خوشحال است که چگونه اکنون «کاملا عادی است که خوانندهها از واکنشهای مثبت خود به صحنههای عاشقانه کتابها ویدیو تهیه میکنند» و در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند. او میگوید: «بچه که بودم، دقیقا یادم میآید که گشتن دور و بر این کتابها باعث خجالت بود. خیلی دلپذیر است که خوانندههایی را ببینیم، مخصوصا خوانندههای جوان را که این ژانر را با آغوش باز میپذیرند. ما در حال گذر از این تفکر هستیم که آرزوها – بهخصوص آرزوها و تمایلهای یک زن – طبیعتا خجالتآور هستند.»
این تغییر بهصورت فیزیکی نیز قابل مشاهده است. بهجای خریدن کتابهای الکترونیکی، که قبلا تصور میشد میتوان آنها را راحتتر در خلوت خواند، جوانها طرفدار نسخههای چاپی شدهاند. در مقایسه با زیر 40 درصد از دیگر گروههای سنی، تقریبا دو سوم از کتابهای عاشقانه خریداری شده بین 13 تا 24 سالهها در نیمهی اول سال، به نسخههای چاپی اختصاص داشته است.
لیزی دَمیلولا بلکبورن، یک نویسندهی رمان های عاشقانهی پرفروش میگوید: «شیوع ویروس کرونا، یک نقطهی عطف بود. رمان عاشقانه برای مدت زمان طولانی، نوعی لذت گناهکارانه دیده میشد. اکنون مردم بهراحتی میگویند که رمان های عاشقانه میخوانند.»
بلکبورن جز تعداد در حال افزایش نویسندههایی است که کتابهایشان فراتر از داستانهای کلیشهای آشنایی یک دختر و پسر میروند، و اغلب شخصیتهایی سفیدپوست، با یک گرایش جنسی، همسوجنسیتی، و خوشبینانه را ارائه نمیدهند.
میتوان به اثرهای عسل و چاشنی از بولو بابالولاو دلبر از آلیس اوسیمن اشاره کرد که اکنون در نتفیلیکس بهصورت سریال منتشر میشوند. نخستین رمان او با عنوان یِنکا، همسر تو کجاست؟، امسال بهچاپ رسید. این اثر دربارهی یک زن مسیحی بریتانیایی-نیجریهای است که برای ازدواج زیر فشار قرار گرفته است. بلکبورن میگوید: «کتابهایی منطقی بهنظر میرسند که مردم درون یک جامعه را نشان بدهند.»
تیجی کلون نویسنده، برای تصویرسازی از شخصیتهای دگرباش و تنوع عصبی در کتابهایش تقدیر شده است. میتوان به اثرهایی همچون موج گرما، و قسمت نهایی سهگانهی او برای مخاطب نوجوان اشاره کرد. این داستان دربارهی پسری به نام نیک است.
او یک کوییرشانزده سالهی مبتلا به اختلال کمتوجهی است که عاشق ابرقهرمانها است. او میگوید: «رمان های عاشقانه نباید محدود به عشق بین زن و مرد باشند. آن گروه از داستانهای عاشقانه برای جامعههای تفکیک شده هستند. کوییرها، افرادی از تمام اقشار جامعه، هرگز نتوانسته بودند که تا به امروز خودشان را در صورتی رسانه ببینند.»
ایموجن کریمپ نویسنده میگوید که نویسندههای امروزی بیش از پیش پایان کلاسیک را به سمت خود-دوستی، مجردی یا پذیرش سوق دادهاند. «رمان های عاشقانهی ما، بیش از قرار گرفتن در تعریف متداول، به کاوش نقطههای خاکستری روابط میپردازند: آیا واقعا باید عاشق شد یا نه، و چه نوع زندگی بهتر است.»
داستان عاشقانه در این زمانهی متلاطم – در بیشتر مواقع – چیزی را به خوانندهها میدهد که در آرزوی آن هستند: آرامشی که در تمام صورتهای فراوانش، با یک پایان خوش میآید.
اُلیری میگوید: «رمان های عاشقانه، نوعی حس امنیت به آنها میبخشند: شما تقریبا همیشه، میدانید در پایان چه اتفاقی میافتد – یعنی همان پایان خوش – و داستان بیشتر دربارهی چگونگی رسیدن به چنین سرانجامی است. دانستن پایان ماجرایی که هنوز شروع نشده در جهانی بیثبات، آرامشبخش است.»